سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدعی انتظار

*چتر ها انواع دارند:

ضد باران... چتر نجات... چترِ... !

خاصیت چتر را هم که می دانی؟!

جلوی آسیب را می گیرد. چترهای دیگری هم هستند:

چتر دوستی، چتر خانواده، چترِ...

 

*می خواهم دوستی هایم را با آبرنگ رنگ بزنم... هیچ کدام از رنگ­ها به دلم نمی­شیند...

شنیده­ام که دوستی ­ها باید رنگ خدایی داشته باشند!!

راستی خدا چه رنگی­ست...؟؟!؟

 

*دوست آینه است؛

آیینه هم انواع دارد:

بزرگ نما...، کوچک نما...، تخت (واقعی !)

آیینه های تو چه شکلی نشانت می­دهند؟

ادامه مطلب

+ نوشته شده در یکشنبه 89/8/9 ساعت 12:53 عصر توسط منتظر | نظر

                "ما را که به جز توبه شکستن هنری نیست..."

صدای دینگ دینگی اومد...

صدای اس ام اس گوشیم بود!!

 برام پیامکی با همون مضامین و متن های تکراری که برای تبریک ماه مبارک می زنن، اومده بود....

می خواستم به خاطر تکراری بودنش پاکش کنم که یه لحظه روی متنش خیره شدم و تو فکر رفتم...

نوشته بود: کاش این رمضان لایق دیدار شوم... و...

با خودم گفتم یعنی واقعا خواسته ی ما اینه؟؟

پیدا کردن لیاقت برای دیدار آقا توی ماه مبارک...؟؟؟

یا طبق معمول تکرار مکرراته و برای خالی نبودن عریضه از این قبیل پیامها به هم می دیم؟!

اگه خواسته و آرزومون اینه واقعا براش تلاش می کنیم...؟؟!!

اما یهو به خودم تلنگری زدم که.... باز که داری جمع می بندی؛

اول انگشتتو برگردون سمت خودت بعد دیگران...

ببین خودت چی کاره ای...؟؟؟

واسه اصلاح نفست، واسه شناخت خدا، واسه پیدا کردن معرفت به ائمه و بعد انتظار واقعی برای امام عصرت ،

امیر المومنینی که حتی چاهی نداره که درد دل ها و شکایت هاشو از این بچه شیعه های بی معرفت بهش بگه،

چی کار کردی...؟؟

آره رفقا...  من خودم حقیقتا یک مدعی بیشتر نیستم...

یک مدعی که حتی نگاه نمیکنه ببینه این پیامی که براش اومده واقعا حرفش چیه...؟؟؟

شاید رسالتش این باشه که منِ بچه مسلمونو به خودم بیاره و...

اما می دونم...

این بار هم رو به قبله می ایستم و یه عذرخواهی از آقا میکنم و بعد یک مدت کوتاه دوباره با غفلت دل آقا رو می شکنم . . .

بدون تعارف، راستیتش همینه...:

                          ما را که به جز توبه شکستن هنری نیست....



ادامه مطلب

+ نوشته شده در جمعه 89/5/22 ساعت 4:47 صبح توسط منتظر | نظر

+ نوشته شده در چهارشنبه 89/5/20 ساعت 2:34 صبح توسط منتظر | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


ای مهربان خدای !

گمگشته ام تو بودی و کردم چو دیده باز،

دیدم به آسمان و زمین و به بام و در ،

تابنده نور توست ...

هر جا حضور توست ...!

دیدم به هیچ نقطه تری نیست جای تو ؛

خوش میدرخشد از همه سو جلوه های تو...

 ای مبدا وجود !

از کثرت حضور ظهور ؛ نهان شد که کیستی ...

از هر چه ظاهر است ؛

تویی آشکار تر ... مستور نیستی؛

نزدیک تر زمن به منی ؛ دور نیستتی...

تو آشکاره ای ؛ من زین میان گمم!

کور ار نبیند ؛ این گنه آفتاب نیست ...

نقص از من است ؛ ور نه رخت را حجاب نیست...


ای مهربان خدای !

در قلب من تبی است گدازان و دردناک...

احساس می کنم که به کانون جان من،

سوزنده آتش است که سر میکشد به اوج؛

احساس میکنم عطشی مست و بی قرار ...

اندر فضای هستی من می دود چو موج،

این سوز عشق توست...

در من چو جان نهان ؛

احساس می کنم،

درمان نسازد این تب من جز دوای تو...

زایل نسازد این عطش ؛ الا لقای تو ...

 

                                                                 سرود سحر ؛حجه الاسلام بهجتی شفق؛ص68



ادامه مطلب

+ نوشته شده در یکشنبه 89/5/17 ساعت 2:16 صبح توسط منتظر | نظر

 

چه حکایتیه...

گاهی آدما چه آرزوهایی دارن...

نمیدونم چرا با خوندن این داستان دلم خواست مداد بودم ...

...تا این پنج صفت رو با هم و یکجا داشتم مخصوصا صفت آخری رو

 

          .... پدر مینوشت

پسرک از پدر پرسید : درباره ی چی مینویسی؟

پدر: در باره ی تو پسرم ، اما مهمتر از آنچه می نویسم ، مدادی است

که با آن می نویسم می خواهم وقتی بزرگ شدی ، تو هم مثل این مداد بشوی....

پسر با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید!

گفت : این هم مثل تمام مداد هایی است که دیده ام

پدر : بستگی داره که چطور به آن نگاه کنی در این مداد پنج صفت هست

که اگر به دستشان بیاوری برای تمام عمرت در دنیا به آرامش می رسی.

 

: صفت اول

میتوانی کارهای بزرگ کنی، اما هرگز نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد که هر حرکت تورا هدایت میکند ، اسم این دست ، خداست !

همیشه باید تورا در مسیر اراده اش حرکت دهد .

صفت دوم :

باید گاهی از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی

این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیز تر می شودو اثری

که از خود به جا می گذارد ظریف تر وزیبا تر است ، پس بدان باید رنج هایی را

تحمل کنی ، چرا که این رنج باعث میشود انسان بهتری شوی.

صفت سوم :

مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه ، از پاک کن

استفاده کنیم ، بدان که تصحیح یک کار خطا ، کار بدی نیست در واقع برای اینکه

خودت رادر مسیر درست نگهداری لازم ومهم است.

صفت چهارم :

چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ، زغالی اهمیت دارد:

که داخل چوب است ، پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است و سر انجام صفت پنجم  همیشه از خود اثری به جا میگذارد

 پس بدان هر کاری که  در زندگی ات می کنی ،

ردی از تو به جا می گذارد ،

سعی کن نسبت به هر کاری

...که انجام می دهی هوشیار باشی  وبدانی چه می کنی



ادامه مطلب

+ نوشته شده در پنج شنبه 89/5/7 ساعت 1:0 صبح توسط منتظر | نظر

تمامی مطالب این وبلاگ محفوظ می باشد
طراحی شده توسط گنبدطلای امام رضا

منوی اصلی

صفحه نخست
آرشیو وبلاگ
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
عناوین مطالب وبلاگ

درباره ی وبلاگ

لحظات انتظار

آرشیو مطالب

آخرین پست های وبلاگ

دوست...
در عرش صدای إرجعی پیچیده؛ یا ایتها النفس بیا برگردیم...
خوش آمدی به میهمانی خدا همسفر...!
پست دوم، به یاد او....
بدون تیتر!
[عناوین آرشیوشده]

پیوند های روزانه

پیوند ها

امکانات

طراح قالب


Powered by BLOGFA
File Hosting by Persian Gig

آمار سایت